کتاب خواندن یگانه فعالیت رهاییبخش انسان نیست!
||مصاحبه با جامعه آنلاین به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی||

کتاب و مطالعه به عنوان عنصری اصلی و اساسی در زندگی انسان و از مقولههای قابل توجه فرهنگی میباشد که تأثیر عمیق و انکارنشدنی در گسترش فرهنگ جامعه و سرعت بخشیدن به پیشرفت روزافزون آن دارد.
امروز ۲۴ آبان ماه مصادف با روز کتاب و کتابخوانی است. به همین منظور گفتگویی با سعید صدقی، روانشناس عمومی و کتابخوان حرفهای و فعال حوزۀ کتاب و کتابخوانی که سخنرانیها و کارگاههای آمورشی بسیاری در این زمینه برگزار کرده است، ترتیب دادهایم که از نظر میگذرد.
چند سال است به صورت حرفهای کتاب میخوانید؟
از وقتی خودم را شناختم، کتابخوان و کتابدوست بودم و از همان دوران کودکی کتاب جزء معدود چیزهایی بود که مرا به شدت به هیجان میآورد. همیشه دنبال کتاب و عضو کتابخانۀ عمومی نزدیک خانۀمان بودم و دوست داشتم همیشه مطالعه کنم و مثل بسیاری از همنسلان خودم با ژول ورن و ژانر علمی تخیلی شروع کردم و بعدها اولین نویسندهای که تمام آثارش را دنبال میکردم، سرارتور کانن دویل، نویسندۀ ماجراهای شرلوک هولمز بود. برای خودم هم جالب است که چرا عشق به کتاب و مطالعه از دوران کودکی در من شکل گرفت. در اطرافیانام انسانهای اهل مطالعۀ روزمره و دائم وجود نداشت. ولی من شور و هیجان زیادی از مطالعه تجربه کردم که هنوز هم با همان تازگی و شاید شدیدتر در من وجود دارد.
بیشتر در خصوص چه موضوعات و در چه ژانرهایی مطالعه میکنید؟
متأسفانه یا خوشبختانه آدم پراکندهخوانی هستم. به سختی مدتها روی یک موضوع مشخص متمرکز میمانم و علت اصلی این پراکندهخوانی شاید این باشد که با چالشهای ذهنیام و پرسشهایم مطالعه میکنم. از طرفی و به علت تدریس دورههای فوقبرنامه در دانشگاه و سخنرانی و کلاسهای مختلف آموزشی در محیطهای دیگر، در سه حوزۀ ادبیات(و مشخصاً رمان و دربارۀ رمان)، فلسفه(البته نه فلسفۀ تخصصی) و روانشناسی مطالعه میکنم.
آیا عادات مطالعاتی خاصی دارید؟
بله. اصلیترین عادت من مطالعه همراه با یک مداد است. همیشه نکات کلیدی را در حاشیۀ کتاب یادداشت میکنم و مثل آدمی که میخواهد چیزی را شکار کند، مداد به دست، نکات مهم را از دل متن بیرون میآورم و زیر آنها خط میکشم و بعد از اتمام کتاب، نکات مشخص شده را بازخوانی میکنم. این کار به من کمک میکند مطالعۀ فعالی داشته باشم و مطالب کتاب بیشتر برایم جا بیفتد. از طرفی سرعت مطالعهام را بسیار بالا میبرد و از توقفهای مرسوم چشمی در اواسط متن جلوگیری میکند. چند مدتی هم است که کتابهای مطالعه کرده را به صورت یادداشت در وبسایت خودم و همچنین صفحۀ اینستاگرام و کانال تلگرامام منتشر میکنم که خود این عمل برای من به نوعی یک تمرین است و باعث میشود مجدداً نگاهی کلی به موضوع کتاب داشته و بحثهای مرتبط با کتاب را مطرح کنم.

طرحهای پیشنهادی برای کتابخوان کردن افراد، مثل جا گذاشتن کتاب در اماکن عمومی را چقدر مؤثر میدانید؟
بیتعارف خیلی به این جنبش جا گذاشتن کتاب در اماکن عمومی خوشبین نیستم. ما آنقدر با موانع فرهنگی، آموزشی و تربیتی مواجه هستیم که اینگونه طرحها زیاد نمیتوانند اثربخش باشند. ما باید در ابتدا فرهنگ پرسشگری، کنجکاوی و شوق یادگیری را در سیستم تربیتی فرزندپروری و سیستم آموزشی رسمی مدارسمان ترویج کنیم؛ چراکه سالهای ابتدایی سالهای کلیدی هستند که میتوان کودکان را با یک دنیای ویژه و خاص آشنا کرد. این مسائل بسیار مهمتر و تأثیرگذارتر از چنین طرحهایی هستند؛ ما آنقدر نیروهای مخالف داریم که این طرحها اثربخشی چندانی ندارند خصوصاً که شبکههای اجتماعی و آنلاین بسیار قویتر بوده و فضای زیادی را برای رشد فرهنگ مطالعه باقی نمیگذارند. چالش دیگر ایجاد علاقه در بزرگسالان است. این شاید سختتر از تربیت کودکان اهل مطالعه باشد ولی شبیه به همۀ ایجاد عادت کردنها، میسر و ممکن است.
یکی از مشکلاتی که عشق کتابها دارند، مستأصل بودن برای امانت دادن کتابهایشان است. اگر هدف به واقع آگاهی بخشی به عموم جامعه باشد، آیا باز هم حقی برای این تردید وجود دارد؟
این یکی از معضلات قشر کتابخوان است؛ چون آدمهایی که واقعاً با کتابهایشان زندگی میکنند، ارتباط عاطفی بسیار جالبی با آنها دارند. ترجیح بیشتر این افراد – که من نیز جزء آنها هستم – این است که سایرین را به خرید کتاب تشویق کنند. کتاب یکی از کالاهای بسیار ارزان قیمت در کشور ما است؛ در کشوری که همه چیز با شدت در حال گران شدن است، کتاب جزء کالاهایی است که هم سرعت افزایش قیمتش نسبت به کالاهای دیگر آهستهتر است و هم واقعاً بهرهای که دریافت میشود، در مقابل بهای پرداخت شده بسیار بیشتر است؛ لذا تشویق و ترغیب دیگران به خرید کتاب، علاوه بر اینکه به ترویج کتابخوانی کمک میکند، به صنعت نشر نیز رونق میدهد. با این همه، گاهی امانت دادن کتاب آخرین ترفندی است که ما میتوانیم شوق کتابخوانی را در دیگران به وجود بیاوریم که در این صورت باید آن را تقبل کرد. البته به شرطی که دوستان امانتگیرنده کتاب را برگردانند و سالم هم برگردانند!

امروزه با وجود انواع اپلیکیشنهای کتابخوانی و وفور نسخههای صوتی و پیدیاف، کتابهای چاپی کماکان از مرکز توجه خارج شدهاند. پیامد این امر چیست؟
من با این پیش فرض که کتابهای چاپی از مرکز توجه خارج شدهاند موافق نیستم. علیرغم تمام اتفاقاتی که در جریان است، کتاب چاپی و کاغذی به عنوان یک شیء فرهنگی و مهم همچنان به هویت خود ادامه خواهد داد و کتابهای الکترونیک و صوتی یا انواع دیگر آن(در آینده)، تنها قسمتی از این ماجرا را پررنگتر خواهند کرد. به قول امبرتو اکو(نویسنده مشهور ایتالیایی) کتاب چاپی جزو معدود اشیای فرهنگی است که اگر روزی تمدن بشری با بحرانهای بزرگی مثل کمبود انرژی و کاهش دسترسی به انرژی برق مواجه شود و لاجرم دستگاههای کامپیوتری از کار بیفتند، همچنان به راه خودش ادامه خواهد داد.
به طور کلی، تاریخ کتاب و مطالعه نشان داده است با اینکه تلویزیون، تئاتر، موسیقی و … توان و قدرت و نفوذ بسیاری پیدا کردهاند، کتاب چاپی از تمام این طوفانها و هجومها سالم گذر کرده و به هویت و حیات خودش ادامه داده است. البته مدافعین کتابهای الکترونیکی در مورد قطع درختان و آسیب به محیط زیست نگرانند که البته بهجاست. با این همه دسترسی امروزه به بازیافت کاغذ و تولید دوباره کاغذهای چاپی، عملاً نیاز به قطع درختان را کاهش میدهد. از طرفی، امروزه تکنولوژی تولید کاغذهای مصنوعی که از مشتقات پتروشیمی برای تولید کاغذ استفاده میکنند نیز کمکم در حال افزایش است و در نهایت حتی اگر برای تولید کاغذ و کتاب مجبور به تحمیل برخی ضررها از جمله قطع تعدادی درخت باشیم، میشود امیدوار بود که کتابهایی که توسط همان کاغذها ساخته میشوند، موجب تربیت انسانهایی شوند که در مقام انسان با طبیعت آشتی کنند و دست از تخریبهای کلانتر و مهلکتری که بر طبیعت تحمیل میشود، بردارند. بنابراین، اگر لطمهای هم زده میشود، از لطمهای که محیط زیست و کل حیات بر روی زمین از بسیاری از انسانهای نادان و ناآگاه دریافت میکند بسیار کمتر است.
آیا کتابهای الکترونیک میتوانند جایگزین خوب و همیشگی برای کتابهای چاپی باشند؟
به شخصه با این قضیه موافق نیستم؛ چون خود کتاب چاپی گفتمان و موقعیتی اجتماعی را پیرامون خود شکل میدهد که موجب ایجاد صنعت چاپ و شغل کتابفروشی میشود و کتابفروشیها خود از مظاهر زیبایی شناسی شهری بوده و شهر را به لحاظ فرهنگی زیبا میکنند، اما کتاب الکترونیک، صنعت چاپ و شغل کتابفروشی و همینطور کتابخانههای عمومی را حذف میکند. البته که نمیتوان اثربخشیهای کتاب الکترونیک را نادیده گرفت؛ مثلاً ما در کتابهای الکترونیک با ابرمتنهایی مواجه هستیم که حین مطالعه لینکهایی در اختیار ما قرار میدهد که کمک زیادی به درک مطلب خواهد کرد.
با این همه، حالت کلاسیک و نوستالژیک کتاب انسان را به قرارگیری در یک موقعیت و وضعیت خاص وادار میکند که این شیء فرهنگی را لمس و از آن نگهداری کند و این شیء خود نمادی از کنجکاویهایی است که در آینده میتوان داشت.
مورد جالبی در رابطه با کتابخوانهای حرفهای وجود دارد به نام کتابهایی که هیچ وقت خوانده نشده، اما خریداری میشوند و در کتابخانۀ آن اشخاص وجود دارند. همین کتابهای نخوانده گاهی زندگینامۀ آن اشخاص و چالشهای ذهنی آنان را نشان میدهند که روزی میخواستند در مورد آن مطالب بیشتر بدانند. با جایگزینی کامل نسخههای الکترونیکی عملاً با حذف چنین جلوههای تمدنی مواجه خواهیم بود.
برخی کتابخوانها معتقدند دامنۀ موضوعاتی کتابهای فارسی از تنوع زیادی برخوردار نیست و بر همین حسب افراد بیشتر جذب نویسندگان ملل دیگر میشوند. این ناهماهنگی موضوعاتی و ذائقۀ فرهنگی افراد را چطور ارزیابی میکنید؟
البته من با تفکیک بین ما و ملل دیگر که در پرسش لحاظ شده، چندان موافق نیستم. در حوزۀ فرهنگ و فکر و اندیشۀ بشری تنها چیزی که نباید به آن زیاد توجه کرد، تفاوتهای جغرافیایی است. به عنوان مثال نویسندهای که در پاراگوئه کتاب مینویسد یا نویسندهای که در استرالیا، چین یا بحرین چیزی مینویسد، هر کدام یک میراث فرهنگی بشری به جا میگذارند.
البته ممکن است که این فقر محتوایی در کتابهای نوشته شده به زبان فارسی وجود داشته باشد. فراموش نکنیم که ما کشوری با محدودیتهای فرهنگی و با شدتی قابل توجه، مبتلا به عدم توسعه یافتگی فرهنگی هستیم که این عدم توسعه یافتگی در جنبههای فکری بیش از هر جای دیگر خود را نمایان میکند. به عبارتی ما آنقدرها تولید فکر و اندیشه نداشتهایم و بیشتر مصرف کنندگان تولیدات هستیم که خود همین مصرف کنندگی هم در نفس خود چیز بدی نیست. ما اگر مصرف کنندگان درست تولیدات دیگران باشیم، بسیاری از گرفتاریهای فرهنگی و تاریخی خودمان را اصلاح خواهیم کرد.
انسانها در تمام طول تاریخ تمدنشان از یکدیگر وام گرفته و به دیگران وام دادهاند؛ پس توجه نشان دادن جامعۀ فکری ایران به بیرون از مرزها هیچ رخداد بدی نیست.
چه خوب است اگر بنا باشد از کشورهای غربی تأثیر بپذیریم، از متفکرین، اندیشمندان، فلاسفه و ادبا یا به عبارت دیگر، از فرهنگ و تمدن فکری آنان تأثیر بگیریم و نه از خوانندگان، بازیگران و شخصیتهای برجسته یا اصطلاحاً شاخهای مجازی آنان.
آیا میتوان کتاب خواندن را تفریح دانست؟
بله؛ کتاب خواندن تفریح بسیار مهمی است و ما نباید اینگونه تصور کنیم که با این تفریح مقام کتاب پایین میآید. تفریح و سرگرمی یکی از اساسیترین و بنیادیترین نیازهای بشری است. انسان در کنار تمام احتیاجاتش، به تفریح و خروج از وضعیت روزمره نیاز دارد و کتاب نیز میتواند تفریح بسیار لذت بخشی باشد و انسان را از حالت ملال و کسالت بیرون آورد. مطالعه به قصد لذت و سرگرمی نه تنها امر مطالعه کردن را به یک فعالیت سطح پایین تنزل نمیدهد، بلکه منبع پایداری میشود که میتوان از طریق آن مطالعه را به یک فعالیت روزمره و همیشه تبدیل کرد. من و شما گاهی نیاز داریم از فرایند روزمرۀ خود خارج شویم و در یک فضای متفاوت، هوایی تازه کنیم. مطالعۀ یک کتاب(خصوصاً ادبیات و رمان) یعنی ورود به جهانی دیگر؛ جهانی پر از مفاهیم و تصاویر و ایدههایی که شاید در واقعیت روزمره آنها را نمییابیم.

روزانه چند ساعت مطالعۀ آزاد دارید و چطور میتوانید زمان خود را برای مطالعۀ آزاد مدیریت کنید؟
من به طور مرتب شاید در هفته بین ۱۵ تا ۲۰ ساعت و روزانه ۲ تا ۳ ساعت مطالعه دارم.
با توجه به مشغلههای زیادم، همیشه سعی میکنم در محیطها و موقعیتهای مختلف کتاب در دسترس داشته باشم و از هر زمانی برای مطالعه استفاده کنم؛ مثلاً هنگامی که مجبورم چند دقیقهای در ماشین منتظر بمانم، از این دقایق استفاده میکنم. در طول روز نیز ساعات اولیۀ صبح، پیش از آنکه کارم را شروع کنم و همچنین شبها قبل از خواب یک ساعتی را به مطالعه اختصاص میدهم. از طرف دیگر سعی میکنم سرعت مطالعۀ خود را افزایش دهم. به نسبت تندخوان هستم و این باعث میشود در زمان کم صفحات بیشتری را بخوانم.
شما از آن دسته افرادی هستید که بیشتر کتاب هدیه میدهید یا میگیرید؟
ظاهراً جزء آنهایی هستم که بیشتر کتاب هدیه میگیرند. هر کسی با من آشنا است، میداند چقدر شیفتۀ کتاب و مطالعه هستم و به همین جهت هم بسیاری اوقات کتاب هدیه گرفتم و این خیلی برای من خوشایند است. البته کتاب هدیه دادن را هم خیلی دوست دارم و فکر میکنم کتاب یکی از بهترین هدایایی است که میشود به کسی داد اما یکی از مسائل تلخی که وجود دارد این است که انسان در اطرافش افراد کتابخوان کم سراغ دارد و به خاطر همین خیلی نمیتواند به همه کتاب هدیه دهد و گاهی حتی کاملاً مطمئن است کتابی که هدیه میدهد هیچگاه خوانده نخواهد شد.
لطفاً اگر موردی هست که مایل به مطرح کردن آن هستید بفرمایید.
دو نکته دربارۀ ترویج فرهنگ کتاب و مطالعه وجود دارد که به گمانم بد نیست به آن اشاره کنم.
نکتۀ اول اغراق در اهمیت و جایگاه کتابخوانی است. بعضی افراد که قصد ترویج فرهنگ مطالعه را دارند در فواید و کارکردهای کتابخوانی بسیار اغراق میکنند که این مسئله نه تنها فایدهای ندارد، بلکه گاهی ضرر هم میرساند. کتاب یگانه فعالیت رهایی بخش انسان و تنها راه حل مشکلات او نیست. گرچه کتاب خواندن باعث اعتلای سطح فرهنگ شده و در حوزههای مختلف فردی و اجتماعی تأثیر مثبتی دارد، اما باید در نظر داشت کتاب قسمتی از وضعیت فرهنگی بشر است و نه همۀ آن.
نکتۀ دوم دربارۀ هدف گذاری در راه ترویج فرهنگ مطالعه است. باید این تصور و توهم را از خود دور کرد که روزی میشود جامعهای را داشت که در آن همه یا اکثریت اهل کتاب و مطالعه باشند؛ چراکه تاریخ نشان داده چنین جامعهای هیچ وقت وجود نداشته و بعد از این نیز وجود نخواهد داشت. ما نمیتوانیم از تمام اقشار جامعه توقع مطالعه و کتابخوانی دائمی داشته باشیم. به گمان من اهداف در ابتدا باید دو دسته باشند: اولین و مهمترین گروه کودکان هستند. کودکان به علت شکلپذیری راحتتر، بهترین و در دسترسترین گروه برای ایجاد عادت به مطالعه و عشق به کتاب هستند. دسته دوم هم اقشار تحصیلکرده و خصوصاً دانشگاه دیده است. واقعیت تلخی که دور و بر ما وجود دارد، انسانهای دانشجو و مدرک گرفتهای است که بیگانه با کتاب و مطالعه هستند. شما گاهی ممکن است معلم یا استاد دانشگاهی را هم ببینید که مطلقاً مطالعه نمیکند! این قشر که به نحوی متولیان فکری و فرهنگی جامعه هستند(یا لااقل امیدواریم باشند) میبایست مجاب به مطالعه و افزایش سطح سواد و اطلاع و آگاهی شوند. به نظرم با این نوع هدفگذاری واقعبینانه میشود امید داشت که جامعه از این رخوت فرهنگی و گرفتاری در نوعی میانمایگی فکری بیرون بیاید و تکانی بخورد.
لینک منبع: جامعه آنلاین
تاریخ انتشار در منبع: آبان ۹۸
دو نکته اخری که به ان اشاره کردید عالی بود اقای صدقی .
ممنونم بابت لطف و دقت همیشگیت محیا جان.